کتاب «گوهر شب چراغ»به چاپ پنجم رسید
تاریخ انتشار: ۲۱ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۹۵۲۲۶۹
به گزارش خبرگزاری صدا وسیما ، چاپ پنجم کتاب «گوهر شب چراغ» اثر مظفر سالاری سرگذشت حاج شیخ غلامرضا یزدی، زعیم دینی مردم یزد و از مراجع بزرگ تقلید ایران در انتشارت کتابستان معرفت منتشر و راهی بازار نشر شد.
مظفر سالاری که پیش از این آثار پرفروشی، چون «رویای نیمه شب»، «قصههای من و ننه آغا» و «داستانهای رو به رو» را به نگارش درآورده بود، در جدیدترین اثر خود به سراغ یکی از شخصیتهای برجسته تاریخ معاصر ایران رفته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حاج شیخ غلامرضا یزدی، از مراجع بزرگ تقلید ایران در ابتدای قرن چهاردهم هجری شمسی است. نویسنده در داستانهای پیوسته به زندگی این روحانی پرداخته است.
در بخشی از کتاب آمده است:
«ما شیرازیها حاج شیخ را از زمانی که آیتالله اصطهباناتی از نجف به شیراز و اصطهبانات بازگشت، میشناختیم و به ایشان ارادت داشتیم. آنموقع حاج شیخ که شاگرد ایشان بود، استاد را همراهی کرد و مدتی را در شیراز ماند. پس از آنکه آقای اصطهباناتی در دفاع از مشروطه کشته شد، حاج شیخ به احترام استاد شهیدش، پیاده از یزد به شیراز آمد تا تربت ایشان را که کنار حافظیه است، زیارت کند. آخرین باری که در سالخوردگی به شیراز آمد و دو هفتهای ماند، آقا سید نورالدین، که از علمای برجسته شهر بود، با اصرار فراوان، امامت مسجد وکیل را به ایشان سپرد. حاج شیخ شبها آنجا نماز میخواندند و منبر میرفتند.
شیرازیها از آن نماز و منبر استقبال پرشوری کردند! همزمان از روستایی نزدیک شهر نیز که زمانی حاج شیخ برای تبلیغ به آنجا رفته بودند، دعوت به منبر شدند. آقا سید نورالدین نظرشان این بود که حتی اگر حاج شیخ با درشکه به آن روستا برود، رفتوبرگشتشان چهار ساعت طول میکشد. خسته میشوند و ممکن است به نماز مسجد وکیل نرسند یا برای سخنرانی حال نداشته باشند. حاج شیخ گفت: «یکی دو روز امتحان میکنیم. اگر پیشبینی شما درست از آب درآمد، دیگر نمیروم.»
من پیشکار آقا سید نورالدین بودم. ایشان مأمورم کرد که هر روز بعدازظهر، درشکهای کرایه کنم و حاج شیخ را به آن روستا ببرم و بیاورم. روز اول، درشکهای کرایه کردم و به دنبال حاج شیخ رفتم. ایشان منزل یکی از آشنایان یزدیاش بود. سوار شدیم و رفتیم. به حافظیه که رسیدیم، اشاره کرد درشکه را نگه دارم. پیاده شد و در قبرستانی که آنجا بود، فاتحهای برای مرحوم اصطهباناتی خواند. دوباره سوار شدیم. راه زیاد بود و جاده خاکیای که از بین مزارع و باغها میگذشت، پرپیچوخم بود و پستیوبلندی زیادی داشت. سنگهای کوچکی که در دل جاده نشسته بود، زیر چرخ میرفت و درشکه را تکان میداد. حاج شیخ گفت: «صد رحمت به الاغ خودم!».
منبع: خبرگزاری صدا و سیما
کلیدواژه: حاج شیخ
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.iribnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری صدا و سیما» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۹۵۲۲۶۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سعید آقاخانی از کوه افتاد و در بیمارستان بستری شد/ عکس
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین ،قرار نبود از کوه بیفته و جا بمونه… تو مسیرِ کوه افتاد و مهرههایِ کمرِش آسیب جدی دید.
چند روزی تو بیمارستان بستری بود، گفتند باید استراحت مطلق داشته باشه، قبول نکرد…
قصه عوض شد تا نورالدین از ارتفاع بیفته و جا بمونه از گروه که کار عقب نیفته، امیرِ وفایی مسیرِ نورالدین رو از گروه جدا نوشت…
یه مدت تو یه ماشین کَمپِر درازکِش مونیتور رو میدید و پیغامهاش رو با صدای دردآلود به گروه میرسوند، باز راضی نشد با کمربندِ طبی و عصا تاتی تاتی میاومد سر صحنه و لوکیشن و کارش را میکرد.
۲۴۵۲۴۵
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1899786